فرجام نیک (خاطرات پدرم، حاجی علی اکبر)

199,000 تومان


توضیحات

فروش کتاب فرجام نیک

خاطرات پدرم، حاج علی اکبر

اثر مهدی حاجی ابراهیمی

 

معرفی کتاب:

کتاب فرجام نیک نوشتۀ مهدی حاجی ابراهیمی است. انتشارات مانیان این کتاب زندگی‌نامه را روانۀ بازار کرده است. درباره کتاب فرجام نیک ناداستان فرجام نیک حاوی ماجرای زندگی و نقل‌قول از خاطرات «حاج علی‌اکبر»، مردی از روستای احمدآباد توسط پسرش مهدی حاجی ابراهیمی است. در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و به‌دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم هم‌نوعان است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌تواند شامل این‌ها باشند: جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی – آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها و نقدهای ادبی. خواندن کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم خواندن این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطرات و زندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم. بخشی از کتاب فرجام نیک «بیوگرافی من احمدآبادی هستم مردی از روستای احمدآباد نکته‌ای که دوست دارم در همین ابتدای کتاب خدمت شما بیان کنم این است که در این کتاب، زیاد دنبال بیان دقیق و ذره‌بینی تاریخ روستا با دلایل و مدارک و شواهد و مستندات محکم نیستم و هیچ ادعایی راجع به دقیق بودن اطلاعات تاریخی روستا و دقت آنها چه به لحاظ آماری یا زمان دقیق وقوع اتفاقات ندارم؛ چراکه مطالبی که می‌گویم آن چیزی است که از زبان پدر شنیده‌ام و بیشتر روایتگری از ایشان است؛ بنابراین ممکن است در جاهایی از دید پدرم وقایع را روایت کرده و ایشان از زاویه دید خود و بر اساس دیده‌ها و شنیده‌های خود نقل کرده باشند و بنده هم نقل به مضمون می‌کنم و هیچ تعصبی نسبت به این اطلاعات و اثبات، آن از این منظر که حتماً این گونه بوده است ندارم. و مستندات و ارائه منابع است و من در کتاب حاضر چنین قصدی ندارم. پدرم در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی در یکی از روزهای سرد زمستان در روستایی کویری ولی خوش‌آب‌وهوا و دلنشین به نام «احمدآباد دیلمقانی» از توابع شهرستان زرند در استان کرمان به دنیا آمد. پدر و مادرش نامش را علی نهادند ایشان پسر بزرگ خانواده بود و یک خواهر بزرگ‌تر از خود داشت که البته بعدها یک خواهر دیگر به جمع خانواده آنها اضافه شد. علت نام خانوادگی ما این طور که پدر از زبان پدربزرگم نقل می‌کرد زمانی که پدربزرگم به دنیا آمده بود کسی در روستا نام خانوادگی نداشت و همه را با نام کوچک و نام پدرش می‌شناختند؛ مثلاً اکبر قنبر یعنی اکبر پسر قنبر یا اکبر قنبر غلامرضا، یعنی اکبر پسر قنبر که قنبر پسر غلامرضا بوده است؛ و بدین ترتیب اشخاص شناخته می‌شدند. هنگامی که کارمند اداره ثبت و احوال به نمایندگی از دولت مرکزی در آن زمان جهت صدور شناسنامه مراجعه کرده است از هر یک از سرپرستان خانوار در روستا می‌خواسته که برای خود یک نام خانوادگی تعیین کنند که در شناسنامه قید کند؛ چراکه هیچ‌کس نام خانوادگی نداشته است.  وقتی نوبت به پدربزرگ من می‌رسد کارمند به پدربزرگ مراجعه می‌کند و ایشان در حال چینه گذاری بوده است وقتی کارمند می‌پرسد که چه نام خانوادگی برای شما ثبت کنم ایشان به فکر فرومی‌رود و ظاهراً به نتیجۀ دلخواه نمی‌رسد که در این، لحظه کارمند ثبت و احوال که در این زمینه تجربه داشته فکری به ذهنش می‌رسد و آن را با پدربزرگ در میان می‌گذارد و پیشنهاد می‌کند که شما در حال پی‌گذاشتن هستید و طبعاً خسته می‌شوید اگر موافق هستید من فامیل یا همان نام خانوادگی شما را «پی خسته» بنامم و در دفتر ثبت و در سجل مکتوب نمایم که باحال و هوای الان شما همخوانی دارد و به‌زعم، بنده نام خانوادگی قشنگی است که با موافقت طرفین ثبت می‌گردد.»

سطرهایی از کتاب:

بی‌شک همه از گذشته خود خاطراتی دارند؛ خاطرات تلخ و شیرین. اما معمولاً خاطراتی به‌یاد می‌مانند که شیرین هستند. وقتی خاطرات یادآوری می‌شوند، حلاوت خاصی دارند و انسان را با خود به گذشته می‌برند…

حتی دوران سربازی که یکی از سخت‌ترین دوران هر مردی در طول زندگی‌اش است، سال‌ها بعد، همۀ افرادی که اجباری را گذرانده‌اند، وقتی شروع به تعریف خاطرات زمان مشمولیت خود می‌کنند، با اصطلاح «یادش بخیر!»، از آن دوران یاد می‌کنند و چنان به مرور اتفاقات آن روزها آب‌وتاب می‌دهند که شنونده برای لحظاتی آرزو می‌کند ای‌کاش چنین لحظاتی را تجربه می‌کرد.

با تمام این تفاسیر، خاطرات شیرین هستند. حال تصور کنید زمانی در گذشته که اتفاقاتِ واقعاً شیرین و جذابی برای شما افتاده باشد و همان زمان وقوع به شما حال خوش داده است، الان که برایتان یادآوری می‌شود، دقیقاً همان حال خوش را برایتان تداعی می‌کند.

شما هر زمان، چه در دورهمی‌ها و چه در تنهایی خود، چنین خاطراتی را مرور می‌کنید، لذتی را تجربه می‌کنید که از دیدن بهترین فیلم‌ها نیز لذت‌بخش‌تر، جذاب‌تر و شیرین‌تر است؛ حتی آن فیلم‎هایی که بیشترین جوایز را در فستیوال‌های جهانی دریافت کرده‌اند. حلاوت یادآوری این خاطرات کام انسان را به شیرینی عسل می‌گرداند و چنان قندی در دل شما آب می‌شود که تمام وجودتان را سرشار از عشق و نشاط می‌کند و دوست دارید تا مدتی که امکانش هست در خاطرات خود غرق شوید و لذت ببرید.

همۀ آدم‌ها، حافظۀ قدرتمندی ندارند، اما بعضی روزها و لحظات خاص از آدم‌های خاص را چنان در ذهن خود پررنگ کرده‌اند که تا مدت‌ها و سال‌ها همانند لحظۀ وقوع، زلال و شفاف باقی می‌مانند.

ماجراهایی که در آینده اسم خاطرات شیرین و زیبا را بر آن‌ها می‌نهیم، مربوط به عزیزانی است که دوستشان داریم یا نقشی در زندگی‌مان ایفا کرده‌اند. ما آدم‌ها به خاطرات خوب برای نفس‌کشیدن نیاز داریم؛ البته باید بدانیم که روزهای خوب تبدیل به خاطرات خوب می‌شوند و خاطراتی که شاید در زمان وقوع ناخوشایند بودند، تبدیل به درس‌های خوب خواهند شد؛ بنابراین باید قدر همه آن‌ها را دانست. یادتان باشد روزها می‎گذرند، اما این خاطرات هستند که در حافظۀ انسان حک می‌شوند و باید تمام خاطرات خوب و خوش و شیرین را در حافظۀ ذهن نگه داشت و با خود به آینده برد؛ زیرا همه انسان‌ها به خاطرات خوب و عالی نیاز دارند تا بتوانند افسردگی و پوچی را از خود دور کنند.

به‌راستی‌ مرور خاطرات –مخصوصاً خاطرات خوش- بسیار شگفت‌انگیز است…

 

 

تازه های نشر مانیان را در شبکه اجتماعی  اینستاگرام، روبیکا و سروش دنبال کنید.

دیدگاه‌ها

دیدگاه‌ها

هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “فرجام نیک (خاطرات پدرم، حاجی علی اکبر)”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نقد رسمی

بی‌شک همه از گذشته خود خاطراتی دارند؛ خاطرات تلخ و شیرین. اما معمولاً خاطراتی به‌یاد می‌مانند که شیرین هستند. وقتی خاطرات یادآوری می‌شوند، حلاوت خاصی دارند و انسان را با خود به گذشته می‌برند...