خاطرات یک مرده شور
روایتهایی از مصاحبه با مرده شورها
تألیف و گردآوری:
مطهره مردانیان
در این کتاب و کتابهایی که انشاءالله به زودی چاپ خواهد شد، قصد داریم که در مورد شغلهای شگفت و حساس جامعه از جمله پلیس، آتشنشانی، اورژانس، زندانبان، مردهشور و…) کتابهایی را به زیور طبع، آراسته نماییم؛ چرا که هم کنجکاوی مخاطب و خواننده راجع به این مشاغل زیاد است و هم تقدیر و تشکری از این اقشار زحمتکش جامعه باشد. معمولاً شنیدن یا خواندن خاطرات یک آتشنشان یا یک مامور پلیس در جمع فامیل و خانواده یا آشنایان برای ما جالب و شنیدنی است. ما قصد داریم با جمعآوری گلچین مصاحبهها و خاطرات این عزیزان، چند جلد کتاب در قالب شغلهای شگفت و عجیب جامعه بنویسیم
مشاغلی از قبیل:
- خاطرات یک مردهشور
- درد دلهای یک آتشنشان
- خاطرات یک عاقد از 30 سال خطبه عقد خواندن و توصیههای وی به جوانان
- ماموریتهای یک پلیس مواد مخدر…
در جلد اول کتاب شغلهای شگفت، به جمعآوری خاطرات غسالها (مردهشورها) پرداختهایم. کتاب خاطرات یک مردهشور، گلچین مصاحبه با غسالهای بهشت زهرا و غسالهای شهرهای دیگر ایران است.
از نظر جذابیت و زیبایی متن و محتوای کتاب میتوانیم ادعا کنیم که اگر شما فقط یک صفحه از کتاب را بخوانید،
و پس از آن، چنانچه کسی از شما بپرسد که قصد ادامه یا ترک مطالعه این کتاب را دارید، قطعا گزینه اول را انتخاب خواهید کرد!
در چاپ بعدی کتاب حاضر، احادیث و آیاتی از قران کریم و منابع اسلامی در مورد عالم پس از مرگ، تفاوت مرگ انسانهای مومن و کافر، عالم قبر و عالم برزخ و قیامت، که هماکنون در حال جمعآوری و تدوین است به آخر کتاب، اضافه خواهد شد.
لازم به ذكر است که کلیه اظهار نظرها و نقلقولهایی که در متن کتاب ذکر شده، صرفاً اعتقادات و نظرات غسالها و اظهار نظرات شخصی آنهاست و توسط نگارنده تایید و یا رد نمیشود و ما صرفاً به رسم امانتداری عیناً آنها را در متن کتاب آوردهایم. همچنين این مصاحبهها در زمانها و مکانهای متفاوتی جمعآوری و تدوین شده است.
در آخر، این مژده را به خوانندگان میدهیم که جلد دوم کتاب شغلهای عجیب، با مضمون داستانهای جنایی در حال آمادهسازی برای چاپ است. داستانهای جنایی، عجیبترین خاطرات و مصاحبهها با کارآگاهان پلیس از بدترین قتلها و سرقتهایی است که در طول خدمت با آن مواجه شدهاند و انشالله پس از تکمیل مراحل چاپ، به بازار نشر ارائه و عرضه خواهد شد.
برای خرید نسخه چاپی اینجا کلیک نمائید
فهرست مطالب
مصاحبه اول: عروس خوشگلی که با گریه شستم. 11
روزی 80فوتی می اورند
مرده ای که دستم راگرفت….
اگر مردشور نبود مردم چیکار میکردن؟
جنازه ای اوردند که لباس عروس تنش بود
خوابیدن در قبر
همکارم را خودم غسل دادم
مصاحبه دوم: داستان مردهای که رگ دستش تکان میخورد. 25
18سال غسال بودم
مورده ای که رگ دستش تکان خورد
یک وانت جنازه اوردن در زلزله سال75
از جنازه مادرشان میترسیدن
شبها در غسالخانه میخوابیم
مصاحبه سوم: مرگ کسب و کار من است.. 30
یک پا قطع شده اوردند گفتند بشور..!!
ماغسالیم نه مرده شور
باید سری را بخیه میزدیم….!
مرده ای امد بخوابم که چرا مراشستی بسم الله نگفتی؟!
پسرم و فامیلها نمیدانند اینجا کار میکنم
مصاحبه چهارم: ترس از مرده، سالها پیش مرده است… 37
بخاطر شغلم نامزدی پسرم بهم خورد
این کار را دوست نداشتم اما نیاز داشتم
اولین جنازه ای که شستم ترسیدم! بیماری زردی داشت..
پدر قاتلی که مشکل روانی داشت
پیکر هایی که در خانه میمانند بو میگیرند…!
مصاحبه پنجم: غسال رجایی و بهشتی بودم. 53
بخاطر شغلم نامزدی پسرم بهم خورد
این کار را دوست نداشتم اما نیاز داشتم
اولین جنازه ای که شستم ترسیدم! بیماری زردی داشت..
پدر قاتلی که مشکل روانی داشت
پیکر هایی که در خانه میمانند بو میگیرند…!
مصاحبه ششم:مرده ای در خواب راز زن مرده شور را بر ملا کرد! 61
مرده ای که درخواب به فرزندانش سفارش کرد تا به غسالی که نیاز به کمک مالی داشت کمک کن
مصاحبه هفتم: داستان ترسناک 4 مُرده عجیب در غسالخانه. 64
پیرزن بد دهنی که دهانش کرم افتاده بود
پیرمرد نورانی که بوی گلاب میداد
جنازه ای که سر صدا میمرد
جنازه ای که با زنجیر دست پایش را بسته بودن
مصاحبه هشتم: خاطرات ترسناک زنان ایرانی مرده شور 69
میت های تصادفی درد اور ترین…
پلک زدن یک جنازه و زنده شدن ان
اولین بار فوتی های زلزله بم راغسل دادم و همین باعث ورود من به این شغل شد
شهیدی که لبخند میزد
بچه ام را در مدرسه مسخره کردند که پدرت مرده شور است
مصاحبه نهم: خاطرات تلخ و عجیب زن و مرد مردهشور 76
این هم شغلی است همانند دیگر شغلهاست
مرده که ترس ندارد از زنده ها باید ترسید
تازه عروسی که تصادف کرده بود..
جنازه متوفی های سوخته یا چند روز مانده در خانه را تیمم میدهیم که از هم نپاچد
مصاحبه دهم: مرده که ترس ندارد، زندهها هستند که ترسناکاند. 79
جنازه ای که داشت لباسم را میکشید
دکمه لباسی که ما میبندیم را ممکن است مردشور برای ما باز کند(مرگ نزدیک است)
شتری که درب خانه همه مینشیند
مصاحبه یازدهم: خاطره میتی که اشک ریخت.. 86
کار سختی است اگر زن باشی سخت تر…..
ازمون احکام
حس میکنم روح انها در هین غسل حضور دارد و دارد مارو نگاه میکند
میتی که خودکوشی کرده بود
مصاحبه دوازدهم: بیرون ماندن سر مرده از قبر! 98
بیرون ماندن سر میت از قبر و نگاه کردن به مامور قبرستان…!!
جاسازی جسد در کیف زنانه؟!؟!
نبش قبر جنازه برای گرفتن اثر انگشت
مصاحبه سیزدهم: مهمانان از خوردن غذای ما خودداری میکنند! 101
مهمان از خوردن غذای ما خوداری میکند
بوی ترش کافور و جنازه مانده…
اولین جنازه ای که شستم برای یک سرطانی بود… یادم نمیرود
برخی از خوانوادها از مرده خودشان هم میترسن
گاهی متوفی هایی که میشوریم به خوابم می ایند…
مصاحبه چهاردهم: مردی که پس از اعدام زنده شد. 109
مردی که پس از اعدام زنده شد…!!
تکان خوردن جسد اعدامی در سردخانه و باخبر شدن نگهبان سردخانه از زنده بودن او..
حال چه میشود؟ بخشش یا اعدام دوباره؟
چیزی از شب اعدام یادت هست؟
چرا اعدام شدی؟
چه درخواستی داری؟
مصاحبه پانزدهم: پای درددل غسالان شیراز 126
غساله 58 ساله
برخی فرزندان متسفانه در غسالخانه سر ارث دعوا میکنند درحالی که حتی هنوز پیکر پدر مادر را دفن نکره اند
از نوزاد 1روزه تا پیرزن 110ساله اینجا می اید…
با افتخار میگویم که تا الان 500شهید را غسل کفن کرده ام
بدترین خاطراتم مربوط به غسل شهدای منا است
برخی جنازه ها بدون صاحب و خوانواده اند
مصاحبه شانزدهم: مصاحبه با غسالهای زن و مرد. 135
شستن جنازه جوانان برایم دردناک است
دامادی اوردند که کارت عروسی اش هم پخش کرده بود
جسدی که چندسال پس از نرکش غسل و کفن شد
جوانان زیادی می اوردند که علت فوت بیشترشان تصادفات است
ماجرای کتک خوردن از دست خوانواده میت
مصاحبه هفدهم: اينجا براي همه جا هست!! 155
هر میت 30دقیقه زمان میبرد…
در ایام نوروز مشتری بیشتره چون تصادفات بیشتره
امروز تا این لحظه 11نفر را دفن کردم
اینجا برای همه جاهست…!
مرده ای که بخوابم امد
مصاحبه هجدهم: درد دلهای مهماندار دهه هفتادی دنیای اموات.. 164
قبر دو طبقه
مصاحبه نوزدهم: دمی با کارکنان ایستگاه آخر. 172
نوزادی که زنده شد
دامادی که کارت عروسی اش به کارت تحریم تبدیل شد
مردم با چشم بدی به شغل ما نگاه میکنن و گاهی بدرفتاری میبینیم..
خواهری که از داغ فوت
مصاحبه بیستم: خاطرات مردی که دیگر از مرده نمیترسد. 179
برخی در موبایلشان مرا قبرکن سیو کردن
فکر کردم ان شب در قبرستان روحی امده…
مردم از ما میترسن
مادری که درخواست نبش قبر فرزندش را داشت…!
بارها از صاجبان عزا کتک خورده ام