داستان مدیریت (1)

داستان مدیریت (1)

داستان مدیریت (1)

پروژه: مردن قبل از مردن

محمد سلطانی یگانه

 

هنگامی‌که به موسسه فنی رفتم تا فایل این کتاب رو از تایپیست بگیرم؛ خانم تایپیستی که کتاب رو تایپ کرده بود اونجا نبود و همکاران اون خانم من رو به اطاق مدیر راهنمایی کردند. گفته بودند این آقایی که کتاب رو نوشته وقتی اومد فایلش رو ببره، بیارینش اطاق من. من رو تحت‌الحفظ به اطاق مدیر بردند.

مدیر نگاهی به سراپای من انداخت.

مدیر: تو چی نوشته بودی تو این کتاب؟

: چطور؟

مدیر: این خانمی که کتاب شما رو تایپ کرد از بهترین تایپیست‌های ما بود. وقتی‌که کتاب رو تایپ کرد فایل رو تحویل ما داد و وسایلش رو برداشت و رفت.

: چرا؟

مدیر: می‌گفت من دیگه جام اینجا نیست. می رم که به خواسته‌ها و آرزوهام برسم. اونقدر این کتاب روش تأثیر گذاشته بود که آروم و قرار نداشت و همون موقع وسط روز، بعد از تایپ کتاب رفت.

خیلی خوشحال بودم. اولین کسی که از این کتاب تأثیر گرفته بود تایپیست کتاب بود.

 

در مجموعه کتاب‌های داستان مدیریت، به زبان ساده و داستانی، مبانی مدیریتی‌ای آمده است که در زندگی یک خانم خانه‌دار گرفته تا یک مدیرکل، کاربرد دارد.

این کتاب از همان کتاب‌هایی است که ممکن است مسیر زندگی شما را عوض کند.

 

برای خرید نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید

حال خوب با ساینا

1401-03-11

داستان مدیریت (2)

1401-03-11

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *