عتیقه و سه داستان کوتاه دیگر

عتیقه و سه داستان کوتاه دیگر

عتیقه و سه داستان کوتاه دیگر

نازگل دریاباری

به سر خیابان میرسم و سوار تاکسی می شم رادیو روشن است و پادکستی در مورد حال و‌هوای تابستانی باغی در لواسان در حال پخشه همرا با موزیکی ملایم. یاد تابستان و برگ های سبز و نسیم فرحبخش در دلم زنده می شود. از برگ های پاییزی کوچه به برگ های سبز رسیدم و این برایم یک عبور لذت بخش است که به چشمانی بسته آن را تصویر و ادراک می کنم آخر بی صبرانه دلم منتظر میوه های تابستانی  و خرچ خرچ گاز زدن آلوچه های باغ مادربزرگ است…با تموم شدن موزیک دوباره فکرم بدون اینکه افسارش به دستم باشدبه سمت بیکاری افشین کشیده میشود…

 

جهت تهیه این کتاب میتوانید اینجا کلیک نمایید

مجموعه شعر وقتی که مرا می شکنی دورتر بایست

1400-12-18

اولین خودآموز جامع پارافین تراپی

1400-12-18

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *