علی و تبلت
یگانه زهرا گل محمدی
یکی بود یکی نبود؛ پسر بچهای بود به نام علی که چند روز بیشتر تا تولد ۹ سالگیاش نمانده بود. علی خیلی دوست داشت که پدر و مادرش برای تولدش یک تبلت بخرند. پدر و مادر علی، خیلی دوست داشتند آرزوی پسرشان را برآورده کنند، اما از طرفی هم میترسیدند که خرید تبلت باعث شود علی از درسهایش عقب بماند و به شکل صحیح از آن استفاده نکند. سرانجام بعد از کلی صحبت کردن، آنها تصمیم گرفتند که آرزوی علی را برآورده کنند. روز تولد فرا رسید و بعد از بریدن کیک، علی در حالی که از ماجرا بیخبر بود، با هیجان منتظر باز کردن هدیههایش بود تا ببیند پدر و مادرش چه هدیهای برایش خریدهاند. وقتی علی هدیه را باز کرد، با هیجان گفت: وای تبلت؛ خدای من، درست میبینم؟! واقعاً تبلت! علی خیلی خوشحال شد و از این بابت، روی پدر و مادرش را بوسید و از آنها تشکر کرد.