مشق عشق
نرگس آذین
« ایران را مدرسه کنیم »
به نظر من بیسوادی محرومیّتی سختتر از فقر است!
آن سوی جهان، رسم است که افراد مختلف با شغلهای گوناگون تجربیات و خاطرات خویش را بازگو و مکتوب میکنند تا مورد استفادۀ نسل جوان و دیگر علاقهمندان قرار گیرد.
سیاستپیشگان، هنرمندان، مدیران، ورزشکاران … همگی دست به قلم میبرند تا هم اثری به یادگار بماند و هم اینکه چراغ راه نسل نو شود و در واقع همین دستنوشتهها و انتقال تجربیات هست که فرهنگ و تمدّن ملل را میسازد.
وقتی پای حرفهای افرادخوش محضر و نیک اندیش و روشنضمیر مینشینی اصلاً گذر زمان را حس نمیکنی و هرچه بیشتر میشنوی علاقمندتر میشوی به ادامه صحبتها و شنیدن قصهها و حکایتهای آنها … .
متأسفانه در کشور ما تعداد کسانی که بعد از فراغت شغلی و یا بازنشستگی دست به قلم میشوند تا از سالهای دور سخن بگویند بسیار اندک است. چه بسا خاطرههای شیرین، تجربیات ناب که بدون بازگوشدن درسینهها حبس و در دل خاک تدفین شده و جای میگیرند.
این قصه تلخ در میان قشر فرهنگیان نیز رایج است و از صدها هزار نفر که در ردههای گوناگون شغلی اعم از اداری و آموزشی تجربیات گرانبهایی را کسب کرده اند، تعداد کسانی که دست به قلم شده اند بسیار نادر و انگشتشمار هستند.
مطالب این کتاب، بازنویسی خاطرات من در سالهایی است که در سِمت آموزشیار نهضت سوادآموزی، خدمت میکردم.
هدف از انتشار خاطرات و نگارش کتاب، مطرح کردن «خودم» نبوده است. در این روزها که دوران بازنشستگی را میگذرانم، تلاشم را به کار بستهام برای اینکه حال و هوای آن سالهای نهضت سوادآموزی
و آموزش و پرورش را برای خوانندگان کتاب توصیف کنم، تا به یادگار بماند.
از طرفی روی سخنم با علاقمندان به ورود به حوزه تعلیم و تربیت است که میخواهند از پیشکسوتان این فن تجربهای کسب کنند و با دیدی روشن، گام در این راه پرفراز و نشیب بگذارند و ارایه مستندی گزارش گونه به پژوهشگرانی است که، قصد دارند گوشه چشمی به دغدغههای آموزشیاران نهضت سوادآموزی و آموزگاران کشور داشته باشند.
سعی کردهام تا در نوشتههایم، از کسی نام نبرم و صرفاً به بیان رویدادها و توصیف وقایع و خاطراتم بسنده کنم.
از آن روزهای سخت و پر ماجرای معلمی سالها میگذرد و با وجود اینکه بعد از دو سال خدمت در نهضت سوادآموزی به استخدام آموزش و پرورش درآمدم، ولی همچنان نسبت به نهضت سواد آموزی حسّ خوبی دارم و اگر از بین آشنایان و یا اولیای دانشآموزان با کسی روبروشوم که سواد خواندن و نوشتن ندارد، او را تشویق میکنم تا در کلاسهای نهضت سوادآموزی شرکت کند، چون اعتقاد دارم: «هرگونه آموزش مهارتهای زندگی و باسواد شدن، تأثیر بسزایی در زندگی فرد و آینده فرزندانش دارد و نهضت سوادآموزی را مشعل فروزانی میدانم که مسیر زندگی بسیاری را روشن کرده است».
من به عنوان کسی که مسیر شغلیاش را با این نهاد شروع کرده، بر خود لازم دانستم که تجربیاتم را هرچند کوتاه، به رشته تحریر درآورم تا انگیزهای شود برای کسانی که فکر میکنند برای آموختن دیر شده است.