کتاب دختر طلایی اثر احمد خدابنده سامانی

کتاب دختر طلایی اثر احمد خدابنده سامانی

معرفی کتاب دختر طلایی

کتاب دختر طلایی اثر احمد خدابنده سامانی، فرازونشیب‎های اولین بانوی طلایی ایران در بازی‎های آسیایی (خدیجه آزادپور) را بهش پرداخته است. این کتاب بتازگی در سال 1402 توسط انتشارات مانیان به چاپ رسیده است.

 

دختر طلایی
دختر طلایی

درباره‌ی کتاب دختر طلایی

شاید ما آدم‌ها، خودمون خواستیم دنیا بیاییم؛ خواستیم بیاییم، باشیم تا زندگی‎مون رو تو حافظه‎ی هستی ثبت کنیم.

شاید اومدیم افسانه بسازیم، افسانه‎هایی که با وجود هر کدوم از ما شکل می‌گیره، معنادار می‌شه و حقیقت پیدا می‌کنه. هر آدمی هم رنگ و بو و حال‎وهوای خاص خودش رو داره؛ درست مثل رنگ‎های مدادرنگی…

اگر از من بپرسید، میگم هر آدمی قابلیتِ قهرمان‎شدن داره. قهرمانیِ واقعی درست مثل فیلم‎ها…

قهرمانِ لبخند به زندگی، قهرمانِ امید، قهرمانِ زندگیِ خود بودن؛ درواقع قهرمانی برای تمام فصول…

منم باید می‌اومدم تا قهرمان زندگی خودم باشم! قهرمان خلق افسانۀ شخصی خودم…

 

خدیجه آزادپور
خدیجه آزادپور

 

در بخشهایی از کتاب می خوانیم:

دوازده، سیزده سالگی وارد تیم‎ملی شدم. همه من رو بهترین و فنی‌ترین مبارز می‌دونستن. دیگه تو مسیر پیشرفت بودم. راهم رو خوب و به‌موقع پیدا کرده بودم. بوکسم خیلی خوب بود. تا سه چهار سال بیشتر حریفام رو با مشت ناک اوت می‎کردم. بعداز اینکه عضو تیم‎ملی شدم، مربی‌های چینی خیلی باهام کار کردن تا دست و پام قوی‌تر از قبل بشه.

پنجم دبستان برای نجات از مدرسه‌ای که می‎رفتم یه‌ضرب قبول شدم. از اینکه نمره‌ها دست معلم‎ها نبود و امتحانامون نهایی بود، خیلی خوشحال بودم.

وقتی از اون مدرسه خلاص شدم انگار دنیای دیگه‌ای رو تجربه می‎کردم. آروم‌تر و خوشحال‌تر شده بودم. بزرگتر شده بودم و به سن تکلیف رسیده بودم. البته من قبل‎از نُه سالگی و سن تکلیف، روسری سرم می‎کردم؛ یعنی از سن شیش سالگی.

به سن تکلیف ‌رسیدن، برام عجیب بود. چون من از خیلی قبل‌تر حجاب داشتم.

وقتی از مادرم پرسیدم: «چرا؟» گفت: «می‌خواستم آماده‌ت کنم برای همچین روزی! برای اینکه یه‌هویی نخوای حجاب داشته باشی.»

برام جالب بود، از همون بچگی در مورد حجابم احساس مسئولیت می‎کردم. روسری هم جزئی از لباسم بود، بهش عادت کرده بودم؛ جوری که تو دوران بچگی‌م حتی فرصت نکردم موهام باز کنم و روی شونه‌م بریزم؛ حتی بعضی وقت‎ها تو خونه هم روسری سرم بود. حتی تِلی که روی سرم بود رو نشون نمی‌دادم… ادامه مطلب را در کتاب می توانید دنبال نمایید.

یادمه حتی به‌خاطر دوهفته‌‌ای که تو اردو تمرین می‎کردم، می‌خواستن اخراجم کنن. اینجوری شد که باز گُل کاشتم، زبان و عربی رو تجدید شدم.

فقط می‌خواستم سیکلم رو بگیرم تا از شرِ مدرسه خلاص شم.

اوضاع مالیمون کلاً خوب نبود. اما تو دوران راهنمایی، اوضاع وخیم‌تر هم شد. کاری از دستم برنمی‌اومد؛ می‌خواستم کمک کنم، اما شاید تنها کمکی که ازم برمی‌اومد ادامۀ مسیرِ ورزشی‌م بود.

سرگرم تمرینام بودم. برای تمرین و باشگاه رفتن عذاب وجدان داشتم، چون ورزشم بیشتر وقتم رو می‌گرفت. خیلی روزا دیر می‌رسیدم خونه. از راه نرسیده و خسته، با دلخوری و سؤال و جواب خواهر برادرام روبه‌رو می‌شدم. نه تنها توی مدرسه، بلکه توی خونه هم تحت فشار خونواده بودم.

فکر می‌کردن بهشون دروغ می‎گم، تمرینی در کار نیست. اما مصر بودم، سرسختانه جلوشون وایسادم، می‎گفتم «اگه باور ندارین بیاین باشگاه، خودتون ببینین.»

معتقدم زمان بی‎رحمه، براش فرق نداره کی هستی یا می‌خوای چی کار کنی، فقط می‎گذره؛ از همه‎چیز و همه‎کس. زمان از منم گذشت، روزای سخت و آسون با تمام اتفاقای خوب و بدش طی شد، امتحانای سوم راهنمایی از راه رسید. امتحانا نهایی بود و یه‌ضرب قبول شدم… ادامه مطلب را در کتاب می توانید دنبال نمایید.

 

چهار ماه بعد باید برای لیگ نفت تهران آماده می‌شدم. بعداز عملی سخت، مسابقه‎ای سنگین و استراحتی اجباری، بازم قدرت بدنی‎م بالا بود. مربی‎م من رو با ده کیلو بالاتر از وزن خودم انداخت؛ با یکی از بچه‌های قهرمان جهان که سنگین وزن ووشو بود و من بردمش.

وقتی بردمش، هدفم برام واضح و شفاف‌تر ار همیشه بود، انگار دیدم بهتر و بازتر شد. دیگه برام مهم نبود حریفم تو چه وزنیه، ترسم از حریف سنگین‎وزن ریخت. عزمم رو جزم کردم وزنم رو ببرم بالا.

سال ۸۸ بود که با وزن شصت و پنج کیلو، اولین مدال طلای مسابقات جهانی ووشو تورنتوی کانادا رو تو ردۀ بزرگسالان گرفتم.

مدام به خودم می‎گفتم: «دختر دیدی چی کار کردی! دیدی همه چیز خوب پیش رفت! اولین مدال، اونم طلا، اونم تو مسابقات جهانی! این جوری پیش بره به کجاها که نمی‌رسی؟!»

بعد جواب خودم رو می‌دادم: «حالا انقدر ذوق نکن، چشم می‎خوریا!»

خلاصه بعداز اینکه مدال طلا رو دور گردنم دیدم، با خودم کلی بحث فلسفی راه انداختم.

گاهی وقت‌ها انقدر بلند فکر می‎کردم که خواهر و برادرم می‌گفتن «خوبی؟! ضربه‌ای چیزی به سرت نخورده؟!»

ولی مطمئنم خیلی وقتها اگه با خودم حرف نمی‎زدم دلگرم نمی‌موندم، انقدر قوی و پُرامید پیش نمی‌رفتم.

همون سال، «شهربانو منصوریان» رقیبم بود که بُردمش. فقط به برنده‎شدن فکرم می‎کردم و کسی هم جلودارم نبود. هرچی بیشتر پیشرفت می‎کردم مطمئن‎تر می‌شدم، ورزش ووشو تنها راه من برای رسیدن به قله‌ست. تنها مسیری که انرژی‌م رو  مهار و حالم رو خوب می‌کنه!… ادامه مطلب را در کتاب می توانید دنبال نمایید.

اولین بانوی مدال آورنده طلایی ایران در مسابقات آسیایی
اولین بانوی مدال آورنده طلایی ایران در مسابقات آسیایی

کتاب دختر طلایی مناسب چه افرادی است؟

خیلی از ورزشکاران و افراد موفق در برهه ای از زندگیشان دچار یاس و ناامیدی شده اند، خیلی از افراد فکر می کنند این مشکلات پیش آمده فقط برای آنها بوده و دیگران این شرایط را نداشته اند! بعضی وقتها برای فارغ آمدن از مشکلات نیاز به سوخت جت داریم! محرکی که ما را از آن حالت خیلی سریع رها کنه، بانو خدیجه آزادپور مایه افتخار ایران و ایرانی در این کتاب به درستی به مطالبی اشاره کرده که نه تنها صحبتهاشون از جنس انگیزه است بلکه از نوع فعل خواستن هم است. این کتاب نه فقط به زنان و ورزشکاران بلکه مطالعه آن را به هر فردی که میل به پیروزی دارد، پیشنهاد می کنم(سردبیر سایت انتشارات مانیان)

 

فهرست مطالب کتاب

عشق آسان نمود اول…

خرداد 68، اصفهان-

دنیای رنگیِ خردسالیِ من-

دوران هیجان‎انگیز نوجوانی-

ووشو، مسیر طلایی-

من و مدرسه و مامانم-

من و تیم‎ملی و مدال‎هام-

دوران راهنمایی-

تیم‎ملی و افت تحصیلی-

تنفر از مدرسه-

غم فراق مادربزرگ–

بی پولی، تمرین، مدال طلا-

امان از آشنابازی-

تکنیک خاص—

جسور و قوی-

دبیرستان و چالش‎های جدید

رفت و برگشتِ دورۀ پیش دانشگاهی-

مدال طلایِ پرزحمت-

اولین مدال طلای جهانی-

خدای آسیب!

دوران دانشگاه

تلاش برای بقا در تیم ملی-

تمرین پشت تمرین-

اتمام دوره کارشناسی-

خیز برای دورۀ ارشد

من، خدیجه آزادپور، قهرمان هستم!

برای پیشرفت، ناشنوا بودم-

کم‎لطفیِ فدراسیون-

 

مشخصات کتاب

نام کتاب: دختر طلایی

نام نویسنده: احمد خدابنده سامانی

ناشر چاپی: نشر مانیان

سال انتشار: 1402

فرمت کتاب نسخه الکترونیک: pdf

تعداد صفحات: 108

زبان: فارسی

شابک: 8-413-310-622-978

موضوع کتاب: آزادپور، خدیجه، ‏‫۱۳۶۸‏- زنان ورزشکار — ایران — سرگذشتنامه- Women athletes — Iran — Biography

قیمت نسخه چاپی: 129000 تومان

قیمت نسخه الکترونیک: 40000 تومان

 

برای خرید نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید

کتاب یادت باشه اثر علیرضا حیدرنژاد و فاطمه آقاپور

1402-04-14

کتاب قاصدک های مرواریدی اثر سوری رمضانپور

1402-04-14

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *