توضیحات
فروش یک فعال دانشجویی بعد از
فروش یک فعال دانشجویی بعد از
نوشته عباس اژدرالدینی
من عباس اژدرالدینی هستم. فارغالتحصیل رشته عمران دانشگاه صنعتی شاهرود.
چندی پیش نوشتن کتابی را به پایان رساندم تحت عنوان «خاطرات یک فعال دانشجویی».
آن کتاب مشتمل بر خاطراتی از دوران تحصیلم در دانشگاه صنعتی شاهرود بود و دو هدف را دنبال میکرد.
اول، آشنایی خوانندگان با روحیات دانشجویانی که مقدار قابل ملاحظهای از وقت ارزشمند خود را وقف بهبود
وضعیت رفاهی و تحصیلی دانشجویان میکنند و مشکلاتی که معمولا بر سر راه آنها قرار میگیرد یا قرار داده میشود
و دوم، ارائه پیشنهادی مبنی بر اینکه از این قشر که معمولا برای نشان دادن بهترین عملکرد خود نیازی به اعمال نیرو
و جبر خارجی یا مشوقهای خاصی ندارند، در مدیریتهای سطح بالای دولتی بیشتر استفاده شود.
دقیقا همان سطحی که بیلیاقتی و بیکفایتی بسیاری از مدیران کشور، دهها سال است ضرباتی
مهلکتر از ضربات تحریمهای خارجی بر اقتصاد و کیفیت زندگی مردم وارد کرده است.
در بسیاری از کشورها، بیشتر مردم دلیلی نمیبینند که جز به منافع، راحتی و آسایش خود، دغدغه دیگری داشته باشند.
چنین اشخاصی معمولا قشر متوسط مردم را تشکیل میدهند و معمولا مسئولیتهایی در سطوح متوسط به پایین جامعه
را در ادارات دولتی و خصوصی به دست میآورند. البته چنین وضعیتی زمانی اتفاق میافتد که شایسته سالاری در حد
حرف مطرح نباشد. اما در کشور ما که شایسته سالاری بیشتر در گفتهها و شنیدهها و ادعاها و وعدهها وجود داشته است،
معیارهای رایج باعث شده است کسانی به مدیریتهای سطوح بالا برسند که اکثرا جز گرداندن ظاهری و متوقف نشدن کار اداره،
سازمان یا وزارتخانهای که به آنها سپرده شده، وظیفه دیگری برای خود متصور نیستند و اگر روزی کار اضافهای را در چهارچوب
وظایفشان انجام دهند، معمولا خود را با دیروزشان یا مدیران نالایق دیگر مقایسه کرده و عمیقاً احساس بزرگی و خوب بودن میکنند.
فروش یک فعال دانشجویی بعد از
اگر انگیزهای برای بالا بردن کاراییشان ایجاد شود، تازه ممکن است تغییراتی در عملکرد آنها دیده شود و اگر ملاک قضاوت روی لیاقت آنها،
خروجی کارشان تعیین شود، معمولا به هر قیمتی تمام هوش و حواسشان روی آمار و آمارسازی متمرکز میشود و گاهاً هزینههای
ناحقی از محل بیتالمال، صرف مانورها و نمایشهای آنها میشود.
در مقابل کسانی در این کشور وجود دارند که بدون اینکه کسی از آنها خواسته یا توقعی داشته باشد، بیمزد و بیمنت
طوری برای دیگران مفید واقع میشوند که انگار خود را وقف اطرافیان یا مردم کردهاند. در انجام وظایف خود بهترینند
و برای رسیدن به حداکثر کارایی خود نیاز به مشوق و محرک خارجی ندارند. نمونههای بارز چنین اشخاصی در فعالان
دانشجویی واقعی دانشگاهها به چشم میخورند. البته اگر چشمی بینا یا ارادهای برای استفاده از شایستگان
برای خدمت بهتر به این مردم وجود داشته باشد.
در این کتاب همانند کتاب قبل، قصد دارم که از خاطرات خودم به عنوان نمونهای از عملکرد تیپ شخصیتی فعالان دانشجویی استفاده کنم.
این خاطرات، یک رزومه نیست. این خاطرات تبلیغ «من» نیست. من دنبال کار دولتی نیستم.
چون من یک فعال دانشجویی بودهام، برای این قشر احترام قائل هستم و قصد ندارم حرکت خارج از شأنی انجام دهم.
افق دید من خدمتی فراتر از این سطح است. آرزوی دارم روزی را شاهد باشم که خود ما به دنبال بهترینها باشیم.
نه اینکه بهترینهایمان را شکار کنند، مردم فقط حسرت بخورند و مسئولان اقداماتی ناکافی در حد رفع تکلیف از خود
نشان دهد در حالی که ممکن است برای راحت شدن از دست شایستگان و حفظ موقعیتشان به این رویه
رضایت هم داشته باشند. بنده گرچه کم، کوچک و یک نفرم اما وظیفهام در حد خودم است. این سهم من است
و تکلیفی فراتر از آنچه هستم از جانب خداوند بر خود متصور نیستم.
بر اساس ادعای بنده در کتاب «خاطرات یک فعال دانشجویی» عملکرد این قشر جامعه تفاوتهایی با عملکرد مدیران
و مسئولان فعلی کشور و مردم عادی داشته باشد. تا جایی که استفاده از آنها در سطوح بالای مدیریت اجرایی کشور
بتواند تأثیرات بسیار محسوسی در آینده کشور و کیفیت زندگی مردم داشته باشد. اما این ادعا تا چه حد صحیح است؟
آیا واقعا در زمان عمل، این تفاوتها وجود دارند و اگر ……
دیدگاهها
هنوز دیدگاهی ثبت نشده است.