همسر عالیجناب عشق

منیره‌سادات امامی

همسر عالیجناب عشق، داستان زنی است که ناخواسته پایش به زندگی مردی باز می شود که در جامعه بسیار موفق و سرشناس است. او مورد توجه همه ی زنهایی است که در اطرافش حضور دارند اما برای حفظ محبوبیتش در میان زنها، زندگی متاهلی اش را پنهان میکند و دُم به تله ی ازدواج نمی دهد.
همه ی زنها و دخترها حسرت زندگی با او را دارند و او سعی دارد با سیاست آنها را تشنه نگه دارد و از طرفی با زنی زندگی میکند که بسیار شیفته ی بی ریایی و خلوص او شده است. اما از این زن عشقش را پنهان میکند تا جلوی موفقیتهایش گرفته نشود.
این کتاب ترسیم عشق بی فرجام زن و مردی است که با هم زندگی میکنند در حالیکه می دانند این زندگی دوامی ندارد و دیر یا زود تمام است، این کتاب برای زنانی نوشته شده که از بیرون، مردهایی را می بینند که ظاهرشان، تیپ و شخصیت و پول و هیکلشان، حسرت شب و روزشان شده اما در خانه ی این مردها، زن ارزشی ندارد چون تنها یک وسیله است؛ وسیله ی پر کردن تنهایی یا ارضای یک هوس یا …
اگر حواسمان به رویاهایی که از شاهزاده مان با اسب سفید میبافیم نباشد ناگهان آن شاهزاده سر راهمان سبز می شود و ما را با خود می برد، بعد یک مرتبه چشم باز می کنیم و می بینیم که در سیاهچالی اسیریم که پیش از این با بلند پروازی هایمان آن را ساخته بودیم.
این داستان بصورت پازلی نوشته شده تا خواننده، خود با چیدن قطعه های پازل به لذت کشف کل داستان برسد
امیدم این است که این کتاب، نگذارد زنی به خاطر عشق و رویا شکسته شود…

برای خرید نسخه چاپی اینجا کلیک نمایید