من اکرم سلیمی نویسندهی این کتاب هستم. دوستان گرامی من تمام مطالب این کتاب را با تکتک وجودم تجربه کرده و آن را در اختیار شما قرار میدهم، امید به اینکه با خواندن و مطالعه کردن این کتاب و به کار گرفتن راهکارهایی که در این کتاب ارائه شده شما نیز به آرامشی عمیقی که من به آن دست پیداکردهام، دستیابید؛ مهارتی بهظاهر ساده ولی عمیق و ریشهای بنام «ابراز احساسات» که مستلزم شناخت احساسات ما میباشد؛ راهنمایی که در مسیرهای زندگی به ما کمک میکند تا بدانیم در کجای مسیر هستیم و کدام مسیر را برای ادامهی زندگی انتخاب کنیم؛ مسیری درست که ما را به سمت حال خوب و آرامش عمیق هدایت میکند. وقتیکه فهمیدم در وجود ما سه بعد والد، بالغ و کودک وجود دارد (کودکی که سراسر احساس و نشاط میباشد) بر آن شدم که این کتاب را بنویسم که حامی کودک درون خودمان باشیم؛ کودکی احساسی و بانشاط که شادی را در درون ما نهادینه میکند. در ضمن بخش والد و بالغ را نیز داریم؛ بالغ که همان منطق ماست که از عقل سرچشمه میگیرد و به ما کمک میکند که چهکارهایی را انجام دهیم و چهکارهایی را انجام ندهیم و یک بخش دیگر هم بنام والد که همان سرزنشگر درون ما میباشد و در اوقاتی بالاآمده و حال ما را دگرگون میکند با سؤالهایی نظیر: «چرا این کارها را انجام دادی؟ چرا این کار را نکردی؟ الآن اینگونه میشود؟ الآن چگونه میشود؟ این نوع کار را انجام نده؟ بد است زشت است، این کار را انجام بده!» درواقع پدر و مادری که درگذشته با ما رفتارهایی انجام دادهاند و اکنون در درون ما نهادینهشده و تبدیل به والد شده است؛ پس ما با حمایت از کودک احساسی درونمان، سعی میکنیم ساعتهایی از روز را به بازی، شادی و کاری که یک کودک دوست دارد انجام دهد بپردازیم تا با انجام این کارها و اختصاص دادن یکساعتی در روز به انجام این موارد، به حال خوب دست پیداکرده و درواقع شارژ شویم تا بتوانیم تصمیمهای درستی با کمک بالغ درونمان بگیریم تا اینکه والد سرزنشگر درونمان، آرامآرام صدایش کم و کمتر شود و او نیز درصدد کمک برای ما برآید. پس از مطالعهی این کتاب، شما نیز مانند من به آرامشی عمیق دست پیدا خواهید کرد.
من درواقع با درگذشت مادرم نیز بر آن شدم که کتابی بنویسم در مورد زندگی مادرم که سراسر ناراحتی، غم و غصه، بیماری، خشم و عصبانیت بود؛ به دلیل اینکه او نیز با الگوبرداری از مادر خود نتوانسته بود احساسات خود را بروز دهد؛ احساسات قشنگی که با خود به آن دنیا برد؛ دنیایی که در آنجا هیچکس، همدیگر را نمیشناسد و دیگر هم فایدهای ندارد. او تا زمانی که در این دنیا بود، احساساتی به خرج نداد و اگر هم حرفی داشت غیرمستقیم میزد با رفتن او به این نتیجه رسیدم که من هم با الگوبرداری از این روش نادرست، آن را سرلوحهی زندگی خودم قرار دادهام و خودم متوجه این مسئله نبودم و زمانی که متوجه آن شدم، تغییر در من آغاز گشت و شروع کردم به تغییر دادن آنچه در درون من بود و مانع این میشد که حرفهایم را بزنم احساساتم را بگویم؛ بنابراین اول از نوشتن شروع کردم و بعد هم از خواندن و تمامی اینها را در سرفصلها برای شما بهصورت جزئی توضیح دادهام. بازهم میگویم که شما هم اگر مانعی در خود دارید، برای ابراز احساسات آن را شناسایی کرده و درصدد تغییر آن برآیید؛ زیرا تغییر لذتبخش و شادیآور است؛ البته انرژی هم میطلبد و با عکسالعملها و بازخوردهایی که در بیرون از خود میبینید و همینطور با آرامشی که در درون خود احساس میکنید، روزبهروز بر تغییر خود مصممتر گشته و خواهید توانست تا تغییرهای بعدی را در خود به وجود آوردید.
به قول حافظ:
در کوی نیکنامان ما را گذر ندادند
گر تو نمیپسنـدی تغییر ده قضا را
مقدمهی کتاب را اینگونه بیان میکنیم که این کتاب در مورد احساسات، اطلاعاتی را به شما ارائه میدهد که در مسیر زندگی به شما کمک میکند و همانطور که از اسم کتاب هم معلوم است «ایکاش در این چهل سال میدانستم»؛ این کتاب شامل اطلاعاتی است که نویسنده، همهی آنها را با تمام وجود و با تکتک سلولهایش لمس کرده و خروجی آن را به شما ارائه داده است. امید به اینکه شما هم با خواندن این کتاب و به دست آوردن این اطلاعات که تجربیات زندگی خود نویسنده است، لحظهلحظههای زندگیتان را شاد و مملو از عشق سپری کنید و لحظات آرامی را برای خودتان رقم بزنید.
فصل سوم: تفاوت احساسات و هیجانات.. 22
فصل چهارم: نحوهی بروز احساسات.. 28
فصل پنجم: موانعی که برای بروز احساسات به وجود میآید؟. 33
فصل ششم: نقش بروز احساسات در ارتباطات.. 39
فصل هفتم: نحوهی شناخت احساسات در کودکان و نوجوانان. 44
فصل هشتم: نحوهی بروز احساسات در افراد مختلف.. 51
فصل نهم: نقش احساسات در زندگی افراد با آسیب بینایی.. 56
فصل دهم: موانع بروز احساسات چیست؟. 61
فصل یازدهم: تأثیر افکار بر روی احساسات.. 66
فصل دوازدهم: نقش مزاج در ابراز احساسات.. 70
فصل سیزدهم: نحوه مدیریت احساسات.. 75
فصل شانزدهم: احساس تنهایی.. 90
فصل هفدهم: احساسات چگونه به ما کمک میکند؟. 96